“روستای ماخونیک” یکی از هفت روستای شگفتانگیز جهان واقع در استان خراسان جنوبی و به شهر “لیلیپوتیها” معروف است.
به گزارش نشریه الکترونیک جهان گردش -راهنما محمد مزدور درباره مردم روستا گفت : در گذشته اهالی روستا قد کوتاه و گیاه خوار بودند. از گیاهانی مثل کاهو، شلغم، چغندر و ریشه گیاهان استفاده می کردند تا یک سال بعد از انقلاب روستا جاده نداشت. مردم با هیچ جا در ارتباط نبودند و تمام مایحتاج از قبیل لباس و غذا از طبیعت خود روستا تهیه می شد.
مردم به خاطر گیاه خواری و تغذیه نادرست قدهای کوتاهی داشتند. با بهبود تغذیه و ازدواج با طایفه های دیگر در گذر زمان قد اهالی روستا بلندتر شده است.
از روستای ماخونیک تا مرز افغانستان سی دقیقه فاصله زمانی است و اهل تسنن هستند. زبان فارسی و با لهجه ی خاص تکلم میکنند. خانهها در کنار هم و کف خانه ها حدود یک متر از سطح زمین پایینتر و دارای یک در چوبی کوچک هستند. کل خانه یا اتاق ده تا دوازده متر است. برای رفتن به داخل خانه مجبورید سر خود را خم کنید. در کنار خانه ها اتاقی بنام بنه دون (انباری) است. اتاق مهمانخانه خارج از خانه است. در قدیم خانه ها را رو به مسجد می ساختند. یکی دیگر از آثار تاریخی روستا، گورستان زنده به گور است!
افرادی که دچار آبله یا سرخک و … غیره می شدند. با پای خودشان به گورستان زنده به گور می رفتند. پرستاری از این بیماران توسط شخصی که خودش قبلا به این بیماری مبتلا شده و جان سالم به درد برده صورت می گرفت. اگر خوب می شد به خانه بر می گشت و اگر بهبود نمی یافت همانجا دفن می شد.
راهنما آقای مزدور از قدمت روستا می گوید: “پانصد متر آن طرف تر از روستا فعلی آثاری مثل قبر گبرها به دست آمده که نشان می دهد. قدمت ماخونیکی ها به دوره قبل از اسلام برمی گردد. ماخونیک جدید قدمتش به چهارصد سال می رسد. ماخونیکی ها خودشان را از اقوام افغان نمی دانند. آقای مزدور می گوید: شخصی بنام احمد میر بلوچ بین ماخونیک و سربیشه، ماخونیک را انتخاب می کند و ساکن می شود و لقب “احمد کندک “را به او می دهند. مردم ماخونیک، خودشان را از نسل او می دانند. آنها از طایفه علی ابول و طایفه محمد غلام خدابخش هستند. او از رسم و رسوم می گوید: مهریه عروس در اینجا یک خانه، دو بز و بزغاله است و هرگز بزها را نمی کشند و از فرآورده هایش در سال های زندگی استفاده می کنند.
رسم است پدر داماد به پسر یک متر زمین می دهد. در همان یک متر زمین جو یا شلغم و … می کارد. حتی بعضی ها بیست سانت زمین دارند که در همان بیست سانت کشت می کنند. اگر مرز بین زمین ها سنگی باشد و در کنار آن سنگ محصولی رشد کنند آن اندک محصول را نصف می کنند!
ماخونیک ها تا بیست سال پیش چای نمی خوردند. اگر کسی چای می خورد می گفتند؛ فلانی عملی است !
در قدیم سرویس بهداشتی ها به صورت سر باز بوده که به آن “گاشی” می گفتند. چون در و پیکری نداشته کلاه شان را روی دیوار می گذاشتند. که مشخص بشود کسی داخل سرویس است. وابستگی زیادی به درخت بنه داشتند. از چوب بنه کفش (شبیه به صندل بلوچ ها ) می ساختند و بند آن از موی بز تهیه می شد.
در خانه ها و سقف بنا از چوپ و برگ درخت بنه یا درختان دیگر درست می کردند. یکی از مزیتهای چوب بنه این است که موریانه نمی زند. از بنه یا همان پسته وحشی غذا محلی بنام گندرک درست می کند.
موزه، سنگ های نگاره (نقاشی چوپان و گوسفند)، چشمه و سه برج نگبهانی از جمله جاهای دیدنی روستا است.
در ماخونیک یک اقامتگاه به نام المهدی وجود دارد. مهمان را نعمت و رحمت می دانند. قناعت یکی از بارزترین خصوصیات مردم ماخونیک است.
روستا ماخونیک را با خیال پردازی اگر من همسر یک مرد ماخونیکی بودم…..
روستا را به سمت بیرجند پشت سر می گذارم !
بدون دیدگاه