مریم احیایی

کوه خواجه تنها عارضه طبیعی دشت سیستان است که در شهرستان هامون قرار دارد .
این کوه مقدس در خود آثار باستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و بقایای اماکن اسلامی و بودایی دارد.
از جمله این آثار قلعه های رستم، کهک کهزاد و قلعه دختر و سرسنگ و آرامگاه خواجه غلطان است.
به گزارش نشریه الکترونیک جهان گردش -“مریم احیایی” یکی از فعالان گردشگری در حوزه اقوام و عشایر است که بتازگی سفری خود را به سیستان و بلوچستان
اغاز کرده که این بخش سفرنامه او به همراه تصاویری زیبا در مورد کوه خواجه و قلعه رستم نوشته، برای آشنایی شما ارایه می شود؛

تجربه سفر گروهی با کاروان و پرشین کمپر


دیدار بلوچ
مریم احیایی
پرتوهای خورشید همه جا پخش بود. وارد خاک سیستان شدیم. طبیعت، آب و هوا رنگ دیگری داشت. شبی که گذشت به دنبال شعله آتشی بودیم که سرما را از وجودمان دور کنیم، حالا وارد سرزمینی می شدیم، که پوست تن و بدن را  می سوزاند. روستاهای پراکنده با مردمانی سبزه رو و موهای انبوه به رنگ شب، چشم به جاده دوخته بودند و ریل کمپرها را نگاه می کردند.
زمین سیستان و بلوچستان غنی از تاریخ و آثار باستانی است.
صورتم را مقابل باد قرار میدم.
در کنار این باد، بادهای دیگری می تواند در این سرزمین پهناور باشد. همانند بادهای که در جزیره هرمز احساس کرده بودم .
به  پیام علی مسلمی  گوش می دهم :«ما در این مناطق آرام آرام مردم و کودکانی خواهیم دید که تا حدودی دل ما را به درد خواهد آورد. این رنجش دل برای هر انسانی بسیار طبیعی است. لطفا گدا پروری نکنید. این کودکان به گل بازی، چوپ بازی و زندگی طبیعی خودشان عادت کردند. شما با دادن یک خوراکی یا پول آنها را ثروتمند نمی کنید. فقط دریچه و دنیای باز می کنید که ادامه ندارد و حسرت می خورند. با این دلسوزی ها دنیای آنها را خراب نکنید.»
گروه بعد از پیمودن کیلومترها  راه، استراحت کوتاهی می کند.
برایم سوال بود پرشین کمپر چطور بدون گرفتن هزینه اینکار را انجام می دهد؟
مدیر جرعه ی از چایش را خورد :« چون جنس و علاقه همه دوستان این گروه سفر است هر کس با ماشین و خورد و خوراک خودش می آید. ما در کنار هم بصورت دسته جمعی سفر می کنیم و انرژی زیادی را به هم انتقال می دهیم و این برای ما که علاقمند به سفر هستیم کافی است.
گروه پرشین کمپر نوع خاصی از سفر را دنبال نمی کند.
سفرهای مذهبی، طبیعت گردی، موزه ها، مکان های بکر و همچنین سفرهای برون مرزی را ارائه می دهد.
نخلستان ها را پشت سر می گذاریم و به بیابان های پر از خار و خاشک میرسیم.


از کنار شهر باستانی، شهر مهد و خاستگاه سام، زال، رستم، شهر زابل رد می شویم و به سمت دریاچه هامون میرویم دریاچه ی که پهنایش تا آنطرف مرزها کشیده شده است و شاخه هایش را با نام هامون پوزک، هامون صابر در دشت های افغانستان رها کرده است. سالیان زیادی هامون هیرمند دشت های سیستان را سر سبز نگاه داشته بود و تنها کوه(کوه خواجه) سیستان میان دریاچه نقش جزیره ی سر سبز را داشت. امروزه دریاچه خشک خشک است و در انتظار سال پر بارانی در دشت سیستان با اندک آبی نشسته است.
هامون پوزک و صابری نهایتا وارد ایران می شود و به هامون هیرمند می رسد و در ادامه مسیر از قسمت جنوبی هامون هیرمند و رودخانه شیله می گذرد و به رودخانه گود زره منتهی می شود. رودخانه گود زره محل تلاقی سه کشور ایران افغانستان و پاکستان است
کوه رستم، کوه اوشیدا، تخت بلقیس اسمهایی هستند که به این کوه نسبت دادند و در حال حاضر بخاطر مقبره خواجه مهدی تحت عنوان کوه خواجه شناخته می شود.
به چند دلیل این کوه، به کوه رستم معروف بوده، اورل اشتاین انگلیسی در قلعه نقاشی پیدا می کند. شخصی به حالت نشسته و ابزاری شبیه گرز در دست دارد. آن را به رستم نسبت داده است. هرتسفلد باستان شناس آلمانی از حفاری های که انجام می دهد به نقاشی سه مغ (سه پادشاه) را در گالری دژ کهن میرسد. یکی از آن سه نفر را رستم می دانند و فرضیه بعدی افسانه درگیری رستم و کشته شدن شاهزاده کک کهزاد است.
در منابع قدیمی کوه اوشیدا نام برده شده ( کوه خدا) و تخت بلقیس هم بخاطر افسانه حضرت سلیمان و بلقیس است. هنگام عبور از این منطقه بلقیس بیمار می شود. حضرت سلیمان به اجنه ها دستور می دهد. سنگ ها را جمع آوری و تختی درست کنند تا بلقیس را درمان کنند.
علی مسلمی با صدای بلند  اعلام می کند:« در پای کوه خواجه کمپ زده می شود.»
خبر خوبی بود با خیال راحت و با دل صبر می شود. از کوه خواجه دیدن کرد و بهتر از آن وجود حمام در مهمانسرای میراث فرهنگی بود. بعد از چند روز می توانستیم با آبگرم حمام کنیم و بر سنگ توالت بنشینیم.
به همراه لیدر کوه خواجه  علیرضا میر و گروه برای دیدن این دژ کهن به راه افتادیم،
علیرضا میر توضیح می دهد:« دژ کهن چهار حصار داشته، از پایین کوه اولین حصار شروع می شده که دور تا دور کوه را در بر می گرفت و بیرونی ترین حصار بوده، خودم را مسافری می دیدم برای رسیدن به دژ باید از چهار حصار می گذاشت و به نگبهانان دژ جـواب پس می داد:«از کجا میای؟ به کجا میروی و بر چه کاری آمده ی؟» دومین حصار از دامنه کوه شروع می شود. از ضلع جنوبی دروازه وارد قلعه و به ساباط میرسیم، اندکی در سایه ساباط نفسی تازه می کنیم.

وجود ساباط در این دژ و جاهای دیگر علاوه بر سایه، وصل کردن دو پشت بام است. همچنین در قدیم زمانی که حمله ی صورت می گرفت.
اگر با اسب از ساباط عبور می کردند. ناچار بودند سرشان را پایین بیاروند و این امر باعث کند شدن سرعت حرکت شان می شد.


سومین حصار بعد از ساباط قرار داشت بعد از گذر از کنار حصار سوم و میانسرا وارد هشتی  شدیم. از گنبد تخریب شده  هشتی آسمان آبی دیده می شد.
هشتی، فضای محرمیت بین فضای داخل و بیرونی خانه است. وقتی شخص ناشناس یا مهمان غربیه وارد می شد، آنجا منتظر می ماند تا اجازه ورود داده شود. در بعضی از قسمت های هشتی جای پنجه انسان است.
حفره های روی هشتی یا همان پنجه ها به این علت است، وقتی ملات گل داخل حفره ها نفوذ می کرد. چسبندگی بیشتر در نتیجه مقاومت خشت را بالا می برد و هشتگیر مستحکم تر می شد.»
روبرو حیاط مرکزی بود. دو ایوان، یکی سمت شرق و دیگری سمت غرب و در پشت ایوان ها اتاق های مستطیل شکلی قرار داشت. احتمالا برای برگزاری آیین ها و مراسم های خاصی مورد استفاده قرار می گرفت.
حصار چهارم فضاهای دور حیاط مرکزی را شامل می شد.
روبرو دو راه پله بود. با احتیاط از چند پله بالا رفتیم سمت چپ و راست گالری نقاشی به طول تفریبی ۴۰ متر و عرض۳ متر قرار داشت و دارای سقف و طاق بود.
نقاشی های داخل گالری مربوط به زمان اشکانی است. روی سقف نقوش گیاهی و روی دیوارها تصاویر نقاشی شده از شاهزاده های ایرانی و رومی است. هر نقاشی قاب مشخصی داشت. در زمان ساسانی برای جلوگیری از رانش طاق گالری، رواق اضافه شده است.
هرتسفلد از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۲۵  بیشترین  فعالیت های باستان شناسی
خود را داخل گالری نقاشی و آتشکده انجام داده است.
او نقاشی ها را از دیوار جدا کرد.
در حفاری که در قسمت آتشکده انجام داد. یک سنگ که پایه آتشدان بود و تراش های پلکانی و یک حفره برای قرار دادن آتش داشت. پیدا و به همراه نقاشی ها از ایران خارج کرد.
از گالری خارج می شویم، چند قدم آنطرفتر فضای نه چندان بزرگ، آتشکده زرتشتیان است.
کمی بالاتر از گالری (طبقه فوقانی)، تنها نقش برجسته دوره ساسانی را می توان مشاهده کرد. فردی با موهای مجعد سوار بر اسب است. در جلوی اسب بدن یک حیوان که سر اسب را در پنجه هایش گرفته است.
این نقوش برجسته به وسیله میخ های چوبی در سطح دیوار می زدند و فرم را ایجاد می کردند. سپس گل را روی میخ ها قرار داده و به آن حجم می دادند.
مصالح مورد استفاده در قلعه خشت و گل می باشد. در پی قلعه مقدار کمی سنگ بکار رفته است.


بخاطر مقدس بودن کوه از سنگ زیاد استفاده نشده و تزئینات بیشتر نقاشی و گچ بری بوده .  این کوه برای سه دسته از ادیان زرتشت، مسیحیت و اسلام مقدس است.
زرتشتی ها به خاطر وجود آتشکده داخل قلعه و اعتقاد دارند که اینجا محل تولد پسر زرتشت (سوشیانس) است. بر این باور بودند. نطفه زرتشت در آب دریاچه بوده و زمانی دوشیزگان در آب دریاچه آبتنی می کنند. از زرتشت باردار
می شوند و آن دوره آخر زمان است.
مسیحت هم بخاطر نقاشی سه مغ که طلوع مسیحت را بشارت می دهند.
در میان مسلمانان به سبب وجود
زیارتگاه خواجه مهدی و چند زیارتگاه دیگر مورد احترام است.
بازدید از دژ همین جا تمام می شود. افراد گروه به محل کمپ بر می گردند. به همراه لیدر تعدادی قبر سنگی که پشت دژ قرار دارد می بینیم. از سینه کوه برای دیدن زیارتگاه ها بالا میرویم، زیارتگاه خواجه در سمت شمال شرقی کوه قرار دارد. خواجه مهدی از نوادگان محمد حنیفه و از طرف خلیفه عباسی تحت تعقیب بوده و در مسیر کرمان به خراسان در این منطقه  به دست سارقین کشته می شود.
این بنا به نام زیارتگاه خواجه غلطان نیز معروف است. در دوره های قبل، افراد حاجتی داشتند در مقابل مقبره دراز کشیده و در صورت برآورده شدن حاجت شان از خود بی خود شده و شروع به غلطیدن می کردند.
قلعه چهل دختر، در جنوبی ترین بخش از سطح کوه قرار دارد. این بنا مربوط به قبل از اسلام است. طبق گفته دکتر غنیمتی به احتمال زیاد زرتشتیان در یک زمان مخصوص از ماه زن ها را جدا می کردند و در قلعه نگه می داشتند. زن ها اجازه نگاه کردن به ماه و ستاره را نداشتند.
خانه شیطان، نزدیک به آرامگاه خواجه، همانند سایر آثار سطح کوه خواجه بعنوان زیارتگاه مورد استفاده قرار می گرفت.
مردم برای دور کرد شیطان و
بدی ها از وجود خود به این محل آمده و تعدادی سنگ بر سنگ سیاه بزرگی که در گوشه بنا بوده پرتاب می کردند.
بنا چلیپایی، به عنوان زیارتگاه مورد احترام ساکنین منطقه بوده و با اعطای نذورات در این محل حاجات خود را درخواست می نموده اند.

آرامگاه پیر گندم بریان بر بالای کوه قرار دارد.
مردم منطقه اعتقاد زیادی به آن دارند. هر ساله نذز می کنند.  مقداری گندم به صورت خام یا برشته شده بر کف بنا می ریزند تا مورد استفاده پرندگان و حیوانات قرار گیرد. به این امید که محصول سال آینده پربار و پر برکت شود.
بنای کُک کُهزاد یا کُک زال،
قدیمترین بنا و در دامنه جنوب شرقی کوه است. کک به معنی گنبد و زال به معنی روشن، سفید یا پیر است. از پایین کوه گنبد سفید دیده می شود.
آرامگاه آسیابان در سطح شمالی کوه خواجه واقع شده، محل زندگی او در کوه بوده است.
قلعه کافران، بخاطر وجود آتشکده زرتشتیان در قسمت مرکزی قلعه، مسلمانان به آن قلعه کافران می گفتند.»
شب پای کوه و زیر آسمان پر ستاره با پشه ها و حشرات با مدل و سایز های مختلف به صبح رساندیم.
ظاهرا من گوشت تلخم زیاد جای گزیدگی پشه بر دست و صورتم نبود.

2 دیدگاه

  • سلام
    خیلی ممنون از تولید محتوای زیباتون💙
    امیدوارم من هم روزی از این مکان بازدید کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.