نشریه الکترونیک جهان گردش– به فرودگاه مراجعت نمودیم و بلافاصله با هواپيماى 737 به سوى كاشان پرواز کردیم. در راه با مذاكرات آقاى [اسحاق] جهانگيرى، استاندار [اصفهان]، آقاى [حسین] محلوجى، [وزیر معاون و فلزات] و آقاى [اکبر] تركان، [وزیر راه و ترابری] و آقاى [بیژن نامدار] زنگنه، [وزیر نیرو]، تصميم گرفته شد كه از محل اخذ عوارض از محصولات كارخانه‌هاى بزرگ اصفهان، اتوبان قم – كاشان از طريق نطنز تا اصفهان ادامه يابد و نيز خط لوله انتقال آب از زاينده رود به كاشان، با همين روش اجرا گردد.
در فرودگاه كاشان، فرودگاه نيمه تمام و ترمينال موقت را افتتاح كرديم.  در مسير تا محل اجتماع مردم، استقبال بى‏نظيرى از مردم كاشان ديديم. آن قدر گل در مسير و در كف خيابان‌ها و روى ماشين ريختند كه باعث تعجب همه شده بود. عده زيادى از  مردم، كيسه‌هاى نايلونى پُر از برگ گل داشتند و در فضا مى‌افشاندند. منظرة باشكوهى بود. همه جا فرياد محبت‌آميز و نشاط و لبخند بود. نظم خوبى هم داشتند. قربانى گوسفند و گاو و شتر، بيش از حد بود. در يكى از سخنرانی‌هايم، صحبت از اسراف در محبت و تشريفات كردم.2 آقاى [سیدمهدی] يثربى، امام جمعه و آقاى [محمود] جمالى، نماينده شهر، خيرمقدم گفتند و من مفصل صحبت‌ کردم.3 هوا گرم بود و تحمل مردم در آفتاب، عجيب بود. نگران بودم.
از آنجا براى افتتاح چند مركز مخابرات با بيست هزار شماره تلفن رفتيم. مهندس نراقى گزارش و من صحبت‌هاى دلگرم‏كننده داشتم.4 به باغ فين رفتیم. در مسير، همه‏جا مردم اجتماع داشتند. فین، باغ بسيار باصفایى است. بعد از نماز و ناهار و استراحت، در سرچشمه آب‏باغ، آب‏تنى كردیم؛ مى‌گويند از قرن‌ها پيش، تغيير نكرده است. همين آب را در گذشته‌هاى دور، با مهندسى جالبى در جويبارهاى موازى، در طول باغ تقسيم كرده‌اند و هنوز هم ايرادى گرفته نشده است.
عصر از دو حمام باغ دیدن کردیم؛ يكى از آنها مخصوص دربار بوده و ديگرى را مردم هم استفاده مى‌كرده‌اند و به هم متصل شده‌اند. گرمخانه دومى، محل قتل اميركبير است. اسنادى از دستخط‌هاى امير را در آن نصب كرده بودند. تعدادى تصوير از مراكز ميراث فرهنگى و ساختمان‌هاى تاريخى، براى ديدن ما آورده بودند. مسئول سازمان ميراث فرهنگی توضيح مى‌داد. از نمايشگاه صنايع دستى، فرش، گلدوزى،گلاب‌گيرى و چوب‏كارى بازديد كرديم. عطر و قاليچه با تصوير اميركبير هديه دادند. ماكتى براى اصلاح منطقه فين آورده بودند كه نرسيديم آن را ببينيم؛ آن را به مركز تعليمات حرفه و فن آوردند و ديديم.
به شهرك مسكونى ناجى‌آباد رفتيم. این شهرک، در كنار شهر کاشان، آماده‌سازى و به مردم واگذار شده است. قيمت زمين را براى تعاونى‌هاى مسكن پايين نگاه داشته‌اند؛ وام مى‌خواستند.
سپس به مركز آموزش فنی حرفه‏ای رفتيم. دوازده كارگاه با 450 كارآموز داشت. همه را ديديم و نمايشگاه‏شان را نيز. بعد از گزارش [آقای حسین کمالی]، وزيركار و امور اجتماعی و معاون مربوطه، برايشان سخنرانى كردم.5 جالب است. گفتند، يكصد و هفده مركز فعال دارند. با خواست خودشان، دورى در شهرك دردست ساخت آزادگان زديم؛ وام مى‌خواهند.
سپس به شهر آران و بيدگل رفتيم. مردم، با گل‏افشانى جالب، استقبال بسيارگرمى نمودند.6 شهرستان‏شدن را پيگيرى مى‌كردند؛ مانع قانونى دارد. به كاشان برگشتيم. نزديك است. در حسينيه جنب منزل آقاى يثربى، با طلاب ملاقات داشتيم. آقاى يثربى خيرمقدم گفت و خواسته‌هاى رفاهى طلاب را مطرح كرد. نماز جماعت به امامت من خوانده شد. صحبت نصيحت‌آميز كردم و وعده كمك دادم.7آقاى [سیدمحمد] ابطحى كاشانى از قم آمده بود. مريض است. به‏ خاطر بمباران‌ها در زمان جنگ، مرض شديد اعصاب گرفته و منزوى شده است. به قمصر رفتيم و دير وقت رسيديم؛ ولى هنوز جمعى در خيابان‌ها بودند. چراغانى كرده بودند. در منزل شهردار واقع در ارتفاعات مستقر شديم. با مسئولان، صحبت‌هاى زيادى دربارة سازه‌هاى كاشان كرديم. شام خورديم و خوابيديم.
عفت و فاطى و على هم با من بودند. خوب هوایى دارد. شب باد می‏وزید. فكر مى‌كنم، باران شديدى مى‌باريد./ نقل از کاشان قدیم
@kashanold

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.